۲۳ فروردین ۱۳۹۵

به امید تصویب یک طرح انسانی

ماهنامه عاشقانه - هیوستون
حکم اعدام در آمریکا ، چین ، ایران ، عربستان سعودی ، مالزی  و چندین کشور دیگر کماکان رواج دارد و و ظاهرا قرار نیست در این سال و زمانه ها یکسره  منسوخ شود . خبر امیدوار کننده در این ارتباط اما طرح پیشنهادی هفتاد تن از نمایندگان مجلس ایران است  که در صورت تصویب ، حکم اعدام شامل حال قاقچیان غیر مسلح که تعداد زیادی از اعدامی ها را شامل می شود نخواهد شد .
رسانه های غربی می گویند کشور چین  در اعدام مجرمین مقام اول را در دنیا دارد . با این وجود من به یاد نمی آورم که عکس و تصویری از صحنه اعدام در چین را تا به حال در رسانه های غربی  دیده باشم . میدانی که در عربستان سعودی محکومین به اعدام را در آن سر می زنند در مجامع غربی به chop chop square  شهرت یافته است . اما تا به حال هیچ تصویری از این وحشیگری نیز در نشریات غربی ندیده ام ، اما تا دلتان بخواهد تصاویر دل آشوب اعدام در میادین ایران و در ملا عام است که در نشریات چاپی و الکترونیکی غرب  بازتاب می یابد . آنقدر از این عکس ها انتشار داده اند که در اخباررسانه ها و به این بهانه که دیدن کل منظره ( فریم ) برای کودکان مناسب نخواهد بود فقط برشی از عکس را نشان می دهند که حالت لوگو و ( آیکون  ) اعدام در ایران را پیدا کرده است .: دو پای آویزان در هوا . یکی عریان و دیگری در یک دمپائی فلیپ فلاپ زهوار در رفته  .

من مخالف حکم اعدام هستم . چه محکوم ( جفری دامر ) آدمخوار باشد ، چه خفاش شب مهر شهر و اصفهان و  هر جای دیگر . امیدوارم روزی  نه چندان دور فرا برسد که هر جامعه ای که آدم جانی روان پریش  و خطرناکی را در خود پرورش داده است بهای سنگین نگه داری مادام العمر او را نیز در زندانهای غیر قابل فرار بپردازد و خشونت سنگین را با خشونت سنگین پاسخ ندهد .
چه بسا که همین مخالفت های فردی و جمعی به مرحله ای برسد  که زمینه را برای  تعغیر قوانین فراهم کند ، اما تا آن روز فرا برسد دست کم از بسیاری امور نالازم و نادرست که تصاویر آن اثر منفی در بیننده می گذارد می توان پرهیز کرد . من باب مثل دادگاهی که حکم اعدام در ملا عام  صادر می کند می تواند به مجریان دستور بدهد که محکوم را با طناب پلاستیک سبز و سرخ  ونازل چینی ،  و  بر داربست فلزی زنگ زده ، تیر چراغ برق ، دکل جر ثقیل و هر چه که به دستشان برسد حلق آویز نکنند . تصویر چنین اعدامهائی یاد آور ( لینچ ) کردن بردگان در آمریکاست که نژاد پرستان آنها را به عنوان انسان کامل قبول نداشتند و به همین جهت رعایت تشریفات اعدام را نیز درخور آنها نمی دانستند . ما نیز از شمع آجین کردن آدمی در بازار تهران ، و سر بریدن در شمس العماره و دار زدن در میدان اعدام که همراه اهل بیت به تماشای آن می رفتیم باید راه درازی را پیموده باشیم . ظاهرا اما قدم آخر را نمی خواهیم برداریم و هنوز که هنوز است در دومین دهه قرن بیست و یکم با شنیدن خبر اعدام در ملا عام فورا شال و کلاه کرده و از خانه بیرون می زنیم . تنها فرقمان با مردم صد سال پیش در این است که غالبا اهل بیت را که دل نازکند در خانه جا می گذاریم تا خدای ناکرده کابوس های شبانه دامنگیرشان نشود .  و یادمان نرود که انقلاب دیجیتال تقریبا در جیب هر شهروندی یک دوربین گذاشته است و اماکن عمومی هر لحظه می تواند زیر نگاه ده ها دوربین قرار بگیرد .

                                    *                      *                      *

گرفتن جان آدمیزادی که معجزه طبیعت و شاهکار آفرینش بوده است ، گذشته از هر جرمی که مرتکب شده ( و چه بسا نشده باشد ) هرگز نباید امر پیش پا افتاده ای انگاشته شود . احترام به یک آدم کش سریالی محکوم به مرگ در پای چوبه دار ، احترام به اعمال پلید و دل و جان مسموم او نیست . بلکه  احترام به حیات و زندگی آدمی و جامعه بشری بر این کره خاکی است که این محکوم نیز عضو خطا کاری از آن محسوب می شود  . احترام به او احترام به خودمان است و احترام به قوانینی است که همه را به یک چشم باید بنگرد ، و لازمه این احترام رعایت  مقررات و تشریفات خاصی است که همواره در ادوار و تمدن های مختلف از افتتاح برج مخوف لندن تا انتهای غرب وحشی رعایت می شده و همچنان می شود .
سکوهای پر دنگ و فنگ اعدام در برابر دفتر کلانتر فیلم های وسترن که مجهز به دریچه سقوط و هر کدام  مکانیزم خاصی داشته اند ، ساخته و پرداخته ذهن سینما گران نیست . این سکوها که غالبا پس از اجرای حکم بر چیده می شدند و گاهی نجار آن را نیز باید از شهر دیگری وارد می کردند نمونه ایست از حد اقل ارزش و احترامی که غرب وحشی جان فورد و هوارد هاکز  برای گرفتن جان آدمی قائل بوده است و گر نه در هر شهرک و روستائی شاخه مقاوم درخت زیاد پیدا می شده است . .
 تصویر جوانی با یک پای برهنه در پیژامای زندان و حلق آویز از دکل یک جر ثقیل به وسیله یک طناب نایلونی سبز رنگ تصویری نیست که درس عبرت ماندگاری به کسی بدهد و گذشته از آن به هیچ وجه در شان جامعه ای نیست که تاریخ و فرهنگ دو هزار ساله اش را به رخ جهانیان می کشد .