۷ شهریور ۱۳۹۶

یک شعر جدید

    آپوکالیپس (3 )

                         For Al Gore    
دریا
غیبش که می زند
راه دوری نمی رود
نه بار سفر
به اقلیم ابرهای عقیم می بندد
نه مهاجرت می کند
به سیاره ای دیگر
خدایان آب و آسمان نیز
سواحل ناسوری اش را هرگز
قرنطینه نخواهند کرد

اگر کبوترانی
که به جستجویش پرواز داده اید
بی نتیجه باز گشته اند
نشانگر فقدان دریا نیست
بی تردید  دریا
وقتی کارد به استخوانش برسد
از انزوای تاکتیکی اش
بیرون خواهد آمد
و به شبیخونی
 باز پس خواهد گرفت
اموال به غارت رفته
یخ های قطبی سرگردان 
و زمین های غصب شده اش را .

دریا
پیش از آن که
آب از سرش بگذرد
با پرچم های بر افراشته آبی اش
باز خواهد گشت
و هتل های شناور
جزایر مضحک مصنوع
دکل های تشنه به نفت
و نخلهای مسکونی مُفسدان آب و خاک را
از دم خواهد بلعید
و سرنگون خواهد کرد
برجهای وقیحی
که سایه های بلند و سیاهشان
 شانه ی امواجش را
سنگین کرده اند 

دریا
یکبار دیگر
ثابت خواهد کرد
ساخت و ساز فاسدشان
سد معبری بیش نبوده است
و پارازیت کوتاهی
میان گفتگوی ازلی موج و ریگ .